مهسان نبی پور

مهسان جونم میشینه

مهسان جونم دیگه میتونی بدون کمک کسی بشینه .اون اردکم که کنارشه دوستشه خیلی دوسش داره .جمعه که خونه مادرجون بودیم دیدم وقتی این عروسکا میزارم پیشت ساکت میشی واسه همین مادرجون گفت ببر خونه منم اوردمش که عزیزم باهاش بازی کنی .از این به بعد هرجا میریم باخودمون میبریم هر چند یه خورده بزرگه ولی دوست شماست اشکال نداره عاشقققققققققققققققققققققققققققتم.     ...
22 خرداد 1390

روزای زندگی مهسان

سلام عزیزم   یه مدت واقعا نمیرسم بیام واست مطلب بنویسم ولی هر زمانی وقت کردم بیام تمام اتفاقای که تو زندگیت میفته رو واست اینجا میزارم دخترم اول کارای جدیدی که انجام میدی بگم همش داری غلت میزنی دوست داری رو شکمت بخوابی شبها موقع خواب انقد باید این طرف اون طرف بشی تا اونجوری خودت بخوای بخوابی.از برنامه های تلویزیون عاشق پیام بازرگانی هستی فقطم پیام بازرگانی شبکهایmanotoوpmc دیگه هیچ شبکه ای تبلیغاتشو نمیبینی واسه همین اگه هرجای خونه باشی وقتی تبلیغات شروع میشه بغلت میکنم میدوم جلوی تلویزیون که تبلیغات رو ببینی .توی روروک خیلی سریعتر ازقبل حرکت میکنی هر جا برم باروروک همرام میای حتی بعضی وقتا جلوتر از من حرکت میکنی هرجا حتی اگه واسه یک ...
8 خرداد 1390
1